ما با تفرقه وتفنگ بسوي دموکراسي مي رويم
بامداد بامداد


با لشکرکشي ارتش سرخ به خاك افغانستان ، سيل كمك هاي نظامي به سوي مجاهدين جريان پيدا كرد. با وجود آن كه پاي منافع استراتيژيك امريكا بيشتر از هر كشور ديگر دخيل بود ولي باز هم كمك هايي كه صورت گرفت بيشتر آنها از بانك هاي عربستان سعودي بصوب پاكستان سرازير مي شدند. بخش كمتر از نصف اين كمك ها كه از طرف آ مريكا صورت مي گرفت خود قصه اي عليحده دا رد . با برقراري حكومت مجاهدين در كابل، سفير ايالات متحده در كابل و معاونش ريچارد هوگلند، آخرين ديدار مهم خود به عنوان مقامات رسمي ايالات متحده در كابل را انجام دادند و بدين وسيله افغا نستان در فاصله اي سالها ي 1992 تا 1994 در يك انزواي بين المللي قرار داده شد. عده اي اين عملكرد را دليلي بر بي اهميت بودن افغانستان براي امريكا مي دانند، اما با توجه به حقايق ديگر، اين نتيجه به دست مي آيد كه افغانستان پس از فروپاشي شوروي، هميشه براي امريكا اهميت داشته و دوري از آن و يا كشيدن پرده به روي آن كشور، جزيي استراتيژي دقيق اين كشور بوده است. ايلي كراكوسكي كه مامور وزارت دفاع امريكا و مسول بخش افغانستان در دهه هشتا د ميلادي بود مي گويد: ا فغانستان هميشه براي ما اهميت داشته است.اين كشور در تقاطع راهي قرار گرفته كه قلب دنيا را به شبه قاره هند پيوند مي دهد. اين كشور اهميت خويش را از موقعيت اش كسب مي كند، موقعيتي كه در مرز دريا و خشكه قرار گرفته و نقطه اي تلافي قدرت هاي جهاني تاريخ بوده است. مغول ها و سكندر كبير از همين راه گذشتند و بازي بزرگ روسها و انگليسهاي قرن نزده هم در همين جا صورت گرفت. در قرن بيستم ميلادي هم، افغانستان مرز دو قدرت بزرگ جهاني بود. پس از (8 ) ثور (1 7 3 1 ) که قدرت دولتی به دسته های به اصطلاح ، مجاهد ین منتقل گردید ، درنتیجه مبارزه دسته های مسلح برای تصرف قدرت دولتی ، دولت مرکزی عملأ ازبین رفت وکشوربه چند ين مرکز قدرت وشهرکابل به بيش ازده ها حاکميت تبد یل شد. زیربنای مادی ومعنوی دولت نابود گردید وتقریبأ هشتاد درصد بناهای شهر کابل بخاک یکسان شد. درحالیکه ده ها هزار انسان بیگناه بقتل رسیدند ، موج تازه مهاجرت تحصیل یافته ها وکارآزموده های کشور وملیون ها نفر دیگر به خارج آغاز گردید . این موج خیلی سهمگین کوچ دسته جمعی افغانها که تقریبأ یک دهه ادامه یافت کشور را عملأ ازوجود افراد مجرب وکارآزموده خالی نمود . قدرت های اجنبی که جنگ های افغانستان را رهبری وهدایت میکردند ، درماه اکتوبر سال 3 9 9 1 دسته دیگری ازبنیاد گرایان مذهبی را که ترکیبی ازمجاهدین افغان ، عربهای اجیر وپاکستانی ها بودند وقبلأ درصفوف تنظیم های جهادی میرزمیدند بنام طالبان وارد عرصه سیاست کشو ر نمودند. حکومت طالبان که از تاسیس درکابل الی سقوط آن در ماه اکتوبر1 00 2 پنج سال را دربرگرفت یکی ازسیاه ترین وبدنام ترین دوره های تاریخ افغانستان وجهان شمرده میشود . نسل کشی ، و زیرپا نمودن حقوق زنان ، بستن دروازه های مکاتب ، خصومت با علم ، فرهنگ ، هنر وهر آنچه با روشنی ارتباط داشت دربرنامه کار آن قرارداشت . هدف نهایی طراحان پروژه طالبان راخلع فرهنگی وازبین بردن دست آوردهای معنوی کشورما تشکیل میداد . انفجار در سفارتخانه های امریکا درکینیا وتانزانیا درسال 8 9 9 1 وبخصوص حادثه تروریستی 11 سپتامبر1 0 0 2 درایالات متحده امریکا که طراحی آن توسط بخش عربی طالبان صورت گرفت ، جهان را متوجه وخامت اوضاع افغانستان وحکومت طالبان نمود وحامیان بین المللی ایشانرا که ایالات متحده امریکا نیز درآنجمله شامل بود نه تنها مجبور به انصراف ازحمایت ایشان نمود بلکه مصمم ساخت تا این دستگاه تروریستی را ازمیان بردارد. جاه طلبي رهبرا ن وفرماند هان نيروهاي مقا ومت تنها اهرم مصيبت باربودکه استعمارمي توا نست درين راه ا زآن بهره برداري نمايد .باتصرف کابل شقاق ونفا ق وچند دستگي بين آ نها نمايا ن ومردم ستمديده؛ پريشان وکشوربه ويرانه مبدل گرديد .
خيانت وخودخواهي اين جنگ سالا را ن که زاييده تحريکات پشت پرده قد رت هاي خارجي بود مملکت را بصورت سرزمين ملک الطوايفي درآورده و د رهرگوشه فرماندهي ؛ گروهي ؛ سردسته وگرد نکشي براي خو يش پوسته وپا تک وزندان وکشتا رگاه سا خته ازاين طريق قدرت وحاکميت خودرا به نمايش مي گذاشت . چورو چپاول دارائي هاي عامه، از جمله موزيم کابل آغاز يافت. هر يک از گروه هاي مقاومت هر کدام باالنوبه هرآنچه در دست شان آمد به يغما بردند وآنرا دربازارهاي پاکستان به قيمت ناچيزبفروش رسانيدند. ساختمان و يک تعداد آثارموزيم کابل دراثرجنگ هاي ذات البيني تخريب گرديد. حکومت تنظيمي در ماه مي همان سال، هوتل کابل را جهت نگهداري آثار باقيماندة تاريخي برگزيد و آنچه را که بيست درصد باقيماندة مجموع آثار تاريخي موزيم کابل محسوب ميگرديد بدانجا انتقال داد و تا اشغال کابل توسط طالبان، اين آثاردرين گدام نگهداري ميشد. ولي هنگام فراراز کابل درسال 1996 ، بسياري ازين آثار ارزشمند را و بخصوص آنچه درزيرزميني هاي افغانستان بانک بود با خود بردند و بمرور زمان توسط افراد بانفوذ به خارج انتقال دادند و بفروش رسانيدند. دليل اساسی بقدرت رسيدن طالبان در افغانسان جنگهای داخلي ميان مجاهد ين در نيمه اول دهه نود بوده است . تحريك طالبان تحت قيادت ملا عمر با استفاده از نام مذهب ، شريعت و قانون اسلام، به يك حزب سياسی مبدل و با صدور فرامين و تعهدات ثبات رادر كشور تحكيم نمودند . آنها نود و پنج فيصد خاك كشور را اشغال نموده و با استفاده از زور شلاق ، قنداق و اسلحه پنج سال تمام تحت نام امارت بالای اين سرزمين حكومت راندند . با ناديده گرفتن تمام ارزشهای انسانی آنها قوانين خاصی را تحت نام شريعت و اساسات اسلام، بالای مردم اين مرزبوم تحميل نمودند . آنها مردم خداپرست افغانستان را كه پس منظر عقيده آنها به 1400 سال قبل ميرسد، لامذهب دانسته و به تطبيق قوانين مذهبی آغاز نمودند، كه مردم اين سرزمين از قرنها بدينسو بدون وارد شدن كدام فشار آنرا عملى مينمودند . طالبان دختران را از مكاتب و زنان را از اشتراك در امورات اجتماعی و پوهنتونها بازداشتند. آنهانشرات تلويزيون و فلمها را ممنوع قرارداده و با وضع صدها محدوديت ديگر، افغانستان را قرنها عقب انداخته به اندوه اين ملت رنجكشيده كه از قبل قلبهای شكسته داشتند افزودند . عمر هيچ ستمگر با دوام نميباشد چنانكه شاعر ميگويد- چراغ ظلم ظالم تادم سحر نميسوزد - اگر شبی سوزد، شب ديگر نميسوزد. همينطور حكومت طالبان نيز كوتاه و زود گذر بود اما ديگران به قدمهای آنهاقدم گذاشته و جاگزين آنها شدند . ما ميتوانيم از آنجمله رئيس ستره محكمه قضل الهادی شينواري ، فضل احمد معنوی معين ستره محكمه را قلمداد نماينم، اينها در اداره دولت كسانی هستند كه مانع آزادی ، دموكراسی ، حقوق زنان و بالاخره ترقی كشور بحساب ميروند . باعدم درنظر داشت شرايط جديد كشور و با ترديد اساسات حقوق بشر در هرات كه مردم آن از نكته نظر تاريخ و كلتور عالی مشهور هستند ، آزادی وجود ندارد . زنان هرات كه در زمان طالبان در مقابل جهل، تاريكی و عقب مانی جلساتی داشتند ، اكنون بنابر محدود يتهای وضع شده به انتحار ( آتش سوزی) دست مي زنند، كه از آنجمله دهها نفر آنها جان خود را باخته اند. خانمها به عدم موجوديت دموكراسی، ازدواج های اجباری ولت و كوب خانمها د رخانه اعتراض نمودند .رئيس ستره محكمه شينواری و ميعن وی معنوی با استفاده از صلاحيت های ستره محكمه در مخالفت با آزادی وحقوق زنان قرار ميگرند آنها بمنظور خاموش ساختن ندای آزاد ی و حقوق زنان آيه قران وحديث مياورند . ازجانب ديگربيداد فساد مالي‌، رشوه‌ ستاني‌ و بيكاري. خورد و برد قسمت‌ اعظم‌ كمك‌هاي‌ خارجي‌ به‌ وسيله‌ وزارتخانه‌ها و د يگر ارگان‌هاي‌ دولتي‌ و كند بودن‌ شرم‌ آور اعمار مجدد. سران‌ جهادي‌ در زير چشم‌ هزاران‌ عسكر امريكايي‌ و ناتو به‌ توليد و تجارت‌ بيسابقه‌ي‌ هيروئين‌ مشغول‌ بوده‌ كه‌ افغانستان‌ را مجدداً در صدر ليست‌ كشورهاي‌ توليد كننده‌ هيروئين‌ قرار داده‌اند. باوجود ادعاهاي‌ مبني‌ بر «آزادي‌ بيان‌»، فريادها در گلو خفه‌ مي‌گردند و آناني‌ كه‌ جرئت‌ ابراز نظرات‌ غير سازشكارانه‌ شان‌ را دارند با ضرب‌ و شتم‌ و تفنگ‌ و تهديد روبرو مي‌شوند. باوجود اين‌ كه‌ گاهگاهي‌ بوي‌ جنايات‌ سران‌ قدرت‌ و اقارب‌ و همد ستان‌ شان‌ در مطبوعات‌ جهاني‌ نيز بالا مي‌گيرد اما اين‌ ها بدون‌ كوچكترين‌ توجهي‌ به‌ اين‌ رسوايي‌ و با آرامش‌ خاطر به‌ اعمار قصرهاي‌ خود بالای سينه های مردم ادامه‌ مي‌دهند. در كشوري‌ كه‌ قاتلان‌ محصلان‌، صاحب ‌منصبان‌ معترض‌، داكتر عبدالرحمن‌، حاجي‌ قد ير و صدهاي‌ ديگر هنوز به‌ محاكمه‌ كشانيده‌ نشده‌ اند نمي‌توان‌ داد از انفاذ قانون‌ و د موكراسي‌ زد.
اكثريت‌ مهاجرين‌ مقيم‌ ايرا ن‌ و پاكستان‌ به‌ علت‌ استيلاي‌ بيكاري‌، عدم‌ امنيت‌ و ادامه‌ جنگ‌ و جنايت‌ توسط‌ «تفنگداران » زندگي‌ پر توهين‌ و عذاب‌ در پاكستان‌ و ايران‌ را بر زند گي‌ زير سايه‌ تروريستان‌ ترجيح‌ مي‌دهند و آناني‌ نيز كه‌ برگشته‌ اند دربدر و پشيمان‌ اند. تحت‌ شرايط‌ فعلي‌ و با توجه‌ به‌ ماهيت‌ خاينانه‌ و ميهن فروشانه‌ بنيادگرايان‌ هيچ‌ خوشبيني‌ و اميدي‌ نمي‌توان‌ به‌ نتايج‌ لويه‌ جرگه‌ و قانون‌اساسي‌، انتخابات‌ رياست جمهوری،کابينه جديد و انتخابات پارلمان‌ و... بست‌. تا زماني‌ كه‌ طاعون‌ بنياد گرايي‌ از كشور ما نابود نشده‌، هيچ‌ قانون‌ و انتخابات‌ و... نمي‌ تواند اثر مثبت‌ در بهبود اوضاع‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ داشته‌ باشد. قانون‌ اساسي‌ وانتخاب ريس جمهورفقط‌ زماني‌ واقعاً د موكراتيك‌ خواهد بود كه‌ بر ركن‌ اساسي‌ آن‌ ـ سكيولاريزم ـ استوار باشد. چون‌ سران‌ جهادي‌ جدايي‌ د ين‌ از دولت‌ را مانعي‌ بر سر راه‌ خود مي‌يابند، آن‌ را «ضد اسلامي‌» مي‌نامند تا حاكميت‌ خويش‌ را تداوم‌ بخشند. رهبران‌ و قوماندانان‌ جهادي‌ كه‌ به‌ قانون‌اساسي‌ بعنوان‌ سندي‌ بي‌ارزش‌ مي‌نگرند، با تكيه‌ بر تفنگ‌ خود انتخابات‌ پارلماني را نيز هرگز اجازه‌ نخواهد داد «آزاد» و «شفاف‌» باشد. كرزى در تشكيل كابينه مشكلات زيادى داشت ، او از يك سو ناچار بوده تا به هر ترتيب از قدرت جنگ سالاران بكاهد و كابينه را به سمت هر چه غيرنظامى تر شدن سوق دهد و از سوى ديگر ناگزير بوده تا تيمى مناسب براى براي خود وسياست هاي خود به كار گمارد. متاسفانه درجمع معاونين کرزي نه تنها نماينده روشنفکران حضورندارد بلکه دريک نمايش پنهاني پست هاي معاونيت هاي رياست جمهوري ادارات استخباراتي وچوکي هاي کليدي را دروزارت دفاع بين ياران تنظيمي ديروزش تقسيم نمود . براى اين كار حامد كرزى در بهره بردارى و استفاده از نيروهاى مهاجركه طى سال هاى جنگ کشوررا ترک نموده ومجددآ به کشورعودت نمود ه بودند استفاده نمايد . برقرارى موازنه قومي از ديگر ملاحظات حامد كرزى براى تشكيل اين كابينه بود، كرزى كه در كابينه پيشين توجه زيادى به جنگ سالاران و به ويژه تاجيك ها كرده بود وگفته مي شد که با اعلام کابينه جديد اين مشکل را رفع مي نمايد اما بااندوه فراوان نه تنها کاري صورت نگرفت بلکه صرف با برکناري فهيم ( اعطاي القاب وامتيازهاي متعدد ) همان نمايشنامه کهنه با همه دلزده گي ويک نواختي اش ادامه دارد . در واقع مشكل كرزى از همين نقطه آغاز مى شود، اگر چه كرزى كابينه اش را كابينه بازسازى افغانستان ناميده و تصريح كرده است كه فعاليت ها و نبرد سياسى مى بايد به احزاب و منازعات سياسى در پارلمان منتقل شود اما تشكيل حزب افغانستان نوين و جبهه تفاهم از سوى يونس قانونى و تلاش قانونى و همكارانش براى راهيابى به پارلمان و تحت فشار گذاشتن كرزى پاسخ روشنى است كه مى تواند براى كرزى و دوستانش نگران كننده باشد. در اين رابطه برخى مى گويند كه كرزى در مد ت سه سال حكومت بر افغانستان اكنون ديگر فرصت چندانى براى جلب اعتماد عمومى ندارد. به همين دليل اكنون شهروندان منتظرند كه ببينند عاقبت دولت با اينهمه تفنگ داران که دروزارتخانه هاي دفاع ، داخله ورياست عمومي امنيت ملي به کجا کشانده خواهد شد . کرزي به اين ممکن دل بسته باشد که باموجود يت نيروهاي بين المللي اينهمه تفنگداران که درادارات فوق الذکرسنگرگرفته اند نميتوانند عملي را انجام بدهند ، ولي دلسردي مردم ازدولت ، ازارواذيت دوامدار، بگيربزن وببرمردم بي دفاع ومعرفي افراد بي گناه بنام طالب والقاعده به نيروهاي حافظ صلح ، دزدي ، چپاول ورشوت ستاني درادارات دولتي ، حاکميت هاي متعدد شهري ومحلي ، تبليغات دوامداربرضد حاکميت ملي ، و... تاچه مدتي دوام ميابد . افزون بر اين كرزى مى بايد كم كم مقدمات خروج نيروهاى خارجى از افغانستان و جايگزينى ارتش ملى افغانستان به جاى اين نيروها را فراهم آورد و در همان حال از مخدوش شدن امنيت و ثبات در اين كشور جلوگيرى كند. آيا ا و خواهد توانست كشور بحران زده اش را در جاده ثبات و بازسازى قرار دهد؟ . دريک اقدامي نمايشي ديگرآقای کرزی به تغيير و تبديل والی ها و قوماندانان امنيه ولايات در سطح وسيعتری اقدام نمود ، هدف ازين تغييرات تا مين بهتر امنيت و حاکميت بيشتر دولت در ولايات کشور اعلان شد.
اما آيا اين اقدامات خواهد توانست اوضاع را به بهبودی سوق دهد؟ در شرايط فعلي براي همگان آشکار است که مرکز گريزي و قانون شکني چه در ولايات و چه در مرکزبه اندازه ايست که هيچ مرجع قانوني نمي تواند در برابر آن ايستادگي کند . امروز بوروکراتيزم ريشه دار در کشور مانع هرگونه پيشرفت است، لذا برنامه هايي چون خلع سلاح ، مبارزه با مواد مخدر و غيره نتوانسته اند به موفقيت برسند. در برابر اين نا بساماني بنيادي، سياست هايي چون تغيير مسئوولين در ولايات، سطحي به نظر می رسد، اين سياست ها نه تنها باعث بهبود اوضاع نمي شود بلکه به آشفتگي آن مي افزايد. از سوي ديگر در هم ريختگي صلاحيت هاو مسئوليت هاي دست اندر کاران امور و بخش هاي مختلف اداري سبب ناکامي اجرات مثبت و موثر ميگردد. اصلاحات اداري نيز در صورتي موثر است که هيچ کس نتواند به ناحق خواسته خود را به کرسي بنشاند. در هر حال ايجاد يک دولت مقتدر مرکزي با اتکا به اصل شايسته سالاری و مديريت علمي که بتواند به خواسته هاي مردم پاسخ مثبت بدهد، تنها راه سياسي بهبود اوضاع اجتماعي و اقتصادي به شمار مي رود. در غير آن هر شخصی با تجربه ای هم اگر دراين حلقه بسته ودر سيستم بهم آميخته قرار گيرد موفقيت چندانی نخواهد داشت. در کشوربسيارى از فرمانداران محلى و ولايتى هم ازاردو، پليس و افسران امنيتي قبلاً فرماندهان جناح هاى مختلفى بوده اند كه براى سرنگونى طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱ درتصرف قدرت پيشد ستي وخلاف توافق قبلي کابل را اشغال نمودند . از آن زمان تاكنون سياستى كه مورد حمايت کرزي ، آمريكا، بريتانيا و سازمان ملل متحد قرار دارد، همواره بر اين اصل استوار بوده است كه اعمال غيرقانونى اين جناح ها در گذشته ناديده گرفته شود و به جاى آن با شركت دادن رهبران اين جناح ها در روند سياسى و خلع سلاح افراد تحت كنترل آنها از بروز برخوردهاى خشونت آميز در آينده جلوگيرى به عمل آيد. آن چه كه اين فرماندهان مى توانند انجام بدهند، استفاده از سمت دولتى خود براى كشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر است. آنها هنوز اسلحه در اختيار دارند و نفوذ گذشته خود را بر مردم حفظ كرده اند و اين موضوع، مشكلاتى را بويژه به وسيله ضبط غيرقانونى زمين به وجود مى آورد. خلع سلاح جناح ها اگرچه توأم با نكات ضعفى بوده و همچنين حضور نيروهاى خارجى و اصلاحاتى كه به تدريج در دولت مركزى انجام گرفته، به برقرارى ثبات كمك كرده است. تامين امنيت و جمع آوري سلا ح امنیت یکی از همان اصطلاحات واسمای بی مسمایی است که از زبان مسوولین دولتی وتریبیونها وبلند گوها دردا خل وخارج کشور به مود روز ومود سال بدل گردیده ، اما واقعیت خلاف آن است که می بینیم، میشنویم واحساس میکنیم . تعدد و تداوم اختطاف ها، سرقت ها ، قتلها ، انفجارات وانواع بی امنی ها درکشور واقعیت تلخی است که از سپیده دم دولت موقت آغاز شده، دردولت انتقالی تشدید و در دولت انتخابی به اوج آن رسیده است اختطاف شرم آورکلمنتینا کانتونی ایتاليایی یکی از چندین اختطافی است که طی یکی دوسال گذشته درکابل صورت میگیرد. با آنکه اختطاف یکزن آنهم یک کارمند خارجی ورسانندهء کمکهای بشری به مردم بیچاره وگرسنهء شهر کابل، هم از نظر انسانی و هم از نظر اسلامی وهم از دید عنعنات افغانی لکهء ننگی است برپیشانی ربايند گا ن و مسوولين نيروهاي امنيتي کشور. اما جالب اینست که تلویزیون طلوع با همه بی دست وپایی میتواند ویدیوی کارمند ایتالیایی را بدست آورد ونشر کند ولی مسوولین ادارات امنیتی ما عاجزانه خود را در اتاقهای شان پنهان کرده ا ند . تصاویر نشر شده می رساند که عناصر افراطی با شیوه های بنیاد گرایی درین اختطاف دست داشتند که دولت تاهنوز نتوانسته از ان اطلاعی بدست آورد وهنوز بردست داشتن مجرمین جنایی درین پروسه تاکید میکند. مردم این پرسش را مطرح میسازند که دولت ومسوولین امنیتی آن با اینهمه تشکیلات وسیع وهزینه های گزاف دربرابر اینهمه بی امنی وجنایت که طی سه سال گذشته درتاریخ کشور ریکارد قایم کرده است، چه استدلالی دارد، مسوولین دولت با ادعا های بلند بالا و بهانه های ناهمگون دربرابر افکار پرسشگر مردم وجهانیان چه پاسخی دارند؟ آیا همین کفایت میکند که میگویند: بیست و پنج سال جنگ درین کشور جریان داشته ودرسه سال برطرف نمیشود؟! وبرای آن بیست و پنجسال وقت لازمست؟ یا همینکه میگویند ما هنوز وسایل وامکانات لازم را نداریم...؟ قابل گفتن است که درکشور های دیگر وقتی دریک ادارهء ویا ادارات دولت بی کفایتی رونما میگردد ومسوولین آن از عهدهء انجام وظایف برنمیایند ، بدون تأخیر آن مسوولین یا استعفاء میدهند ویا ازسوی مقامات بالایی از کار سبکدوش میشوند. اما سیستم اداری اجاره داری دولتی درکشور ما مانند سایر موارد ازین امر مستثنی است ومقامات ومسوولین با وجود انواع غفلت وبی کفایتی هنوز هم خود را ذیحق دا نسته با افتخار به کار شان ادامه میدهند.
اخبارناراحت کننده ديگراين است که ، نيروهاي ناتو براي قدرت ‌نمايي و متفرق ساختن تظاهركنندگان در تخار، جنگنده‌هاي ا ف ـ ۱۶ فرستاد. در درگيري حاميان و مخالفان يك مقام دولتي در ولايت تخار حداقل شش نفر مجروح شدند. مسوول پوليس تخار گفت: يك گروه از افراد درگير ، خواستار عزل رييس اداره تعليم و تربيه رستاق و گروه ديگر با اين اقدام مخالف بودند . جت‌ها آ مدند و موفق شدند تظاهركنندگان را متفرق سازند. وي از مجروح شدن شش نفر از تظاهركنندگان خبر داد. يك سخنگوي نيروهاي ناتو تائيد كرد كه دو فروند جت ا ف-‪۱۶ اين نيروها از كابل بنا به درخواست دولت به محل ناآرامي‌ ها فرستا ده شدند. تا سف بحا ل دولت وقواي بيگانه که درمتفرق ساختن تظاهرکننده گا ن ا زجت هاي جنگي استفا ده مي نمايند ولي اين را هم بايد بخا طرداشته باشند به هرتناسب که ظلم وبيدا د گسترش پيدا نمايند به هما ن اندا زه عقده مندي ومخالفتها زيا د خواهد شد . درکجاي دنيا چنين واقعه روي داده ا ست که براي متفرق ساختن مرد م که خواها ن تا مين امنيت وکا هش جنگ و جنگجوهستند ا زتا نک وطياره مد د جسته ا ند . هزاران تن از باشندگان ولسوالی \"چاه آب\" ولايت تخار در اعتراض به آنچه بی توجهی مقامات محلی در رسيدگی به يک واقعه تجاوز جنسی خوانده می شود، دست به تظاهرات زده بودند. تظاهر کنندگان می گفتند که \"محمود چاه آبی\"، يکی از فرماندهان محلی ولايت تخار، به دختری در يکی از روستاهای اين ولسوالی تجاوز جنسی کرده اما مقامات اين موضوع را ناديده گرفته اند. به گفته شاهدان عينی، اين تظاهرات در دومين روز خود به خشونت گراييد. پليس تخار مي گويد که تظاهرکنندگان خشمگين، به ساختمان ولسوالی چاه آب هجوم برده، شيشه های اين ساختمان را شکسته و چندين عرا ده خودرو را نيز تخريب کرده اند. افغانستان رسته از سه دهه بحران و ويراني هنوز به آتش زير خاكستر مي ماند كه هر آن امكان دارد با كوچكترين بي احتياطي اين آتش زير خاكستر شعله ور گردد و حضور نيروهاي جنگ سالار به اين وضعيت بيشتر دامن زده است، اما آيا با مسامحه كاري و ميدان دادن به نيروهاي جنگ سالار تحت عنوان مجاهد و مبارز مي توان از اين واقعه جلوگيري كرد يا نه؟ بلكه مي توان بر دامنه اين تهديد نيز افزود. وضعيت افغانستان در بيش از سه سال اخير بعد از تحولات ۱۱ سپتامبر تغييرات زيادي نموده است و همگان چه دوست و چه دشمن، چه غربي و چه شرقي به اين باورند كه افغانستان بايد از اين برهه از زمان كوره راهي براي رسيدن به ثبات پيدا كند وگرنه براي هميشه فنا خواهد شد. اما چگونگي گريز از شرايط فعلي سئوالي است كه اذهان همگان را به خود مشغول داشته و براي يافتن به دنبال پاسخي براي آن هستند. اما آيا اين گزينه كه بايد به نيروهاي جهادي سابق ميدان داده شود تا تجربيات اشتباه گذ شته خود را تكرار نمايند گزينه درستي است؟ آيا بايد انحصار قدرت همواره در دست قدرت مداران باشد ؟ و آيا اين ها قبلاً يك فرصت را براي ساختن افغانستان با خودخواهي هاي خود از دست نداده اند؟ همه اين ها سئوالاتي هستند كه بايد به دنبال پاسخي براي آن بود. جامعه افغانستان به دليل دوري از قانون و قانونمداري به يك جنگل تبديل شده است كه هركس زور بيشتر داشت همان قدرت حاكم به شمار مي رود . تفنگداران با تكيه به نيروي نظامي خويش خواستار هرج ومرج ، چورو چپا ول ، زورگوي وبي قانوني اند . آيا اين به صلاح مردم است؟ . پروژه خلع سلاح و تضعيف جنگ سالارا ن را نه تنها دولت، بلكه مردم نيز به شدت خواستاراند . چون سه دهه جنگ و ويران گري همه داشته ها و نداشته هاي ما را نابود ساخته است و وضعيتي را به وجود آورد كه مردم افغانستان که براي رهايي خود از چنگ جنگ سالاران خواستار مداخله نيروهاي خارجي در قضيه شده اند. مردم نه تنها خواستار خلع سلاح و حذف نيروهاي جنگ سالار هستند، بلكه اين راه را تنها راه اعاده امنيت در افغانستان مي دانند. قضيه هرات(جنگ ميان نيروهای اسماعيل خان و ظاهر نائب خيل) به خوبي خطر اين جنگ سالاران را يك بار ديگر براي مردم افغانستان خاطرنشان ساخت كه يك سوء تفاهم مي تواند منجر به كشته شدن بيش از صد نفر شود و عده زيادي از مردم را در هول و ترس فروبرد و اين يعني اينكه ديگر، زندگي زير سايه يك جنگ سالار هيچ گاه امنيت را براي افغانستان تامين نخواهد كرد. اگر قدرت جنگ سالاران و باندهاي مافيايي مواد مخدر تحت حمايت آنها در افغانستان مهار نشود، شرايط فعلي نه تنها امنيت کشوررا به مخاطره خواهد افكند كه مشكلات بسياري را براي كشورهاي همسايه پيش خواهد آورد و يك بار ديگر افغانستان را به معضل منطقه و فرامنطقه اي قبل از تحولات يازده سپتامبر تبديل خواهد كرد. معضلي كه هيچ كس نمي خواهد دوباره به وجود بيايد.
امروز از هر بنيادگر و عنصر سازشكار در اداره‌ ‌ كرزي‌ كه‌ راجع‌ به‌ دموکراسي بپرسي‌ بي‌درنگ‌ جواب‌ مي‌دهند كه‌ كشور ما اسلامي‌ است‌ يعني‌ دموکراسي‌ را اتوماتيك‌ ضد دين‌ وانمود مي‌سازند تا ديگر جاي‌ بحث‌ باقي‌ نماند و عليه‌ آناني‌ كه‌ پافشاري‌ ورزند فوراً خنجر تكفير را از آستين‌ بيرون‌ مي‌كشند خنجري‌ كه‌ اگر اصول‌ بنيادي دموکراسي‌ در جامعه‌ مرعي‌ باشد چشمان‌ خود شان‌ را مي‌درد. برنامه خلع سلاح وملکی سازی درکشور یکی از همان دسته مسایلی است که با وجود مساعی برخی از کشور ها بعد از گذ شت تقريبآ چهارسه سال نه تنها نافرجام باقی مانده، بلکه به همه ابعاد وجهات آن رسیدگی لازم صورت نگرفته است. همانگونه که برخی از منابع بین المللی تصریح میدارند، پروسهء کنونی دی.دی.آر به دلایل فراوانی، عرصهء دشوار وجنجال آفرینی را درآینده، برای کشور به وجود خواهد آورد. با وجود آنکه مراجع مربوط دولتی به یاری کشور های کمک کننده وبرنامهء توسعهء سازمان ملل متحد، کار های معینی را انجام داده اند، اما این امر همه گروه های تفنگدارمسلح را شامل نشده ازیکسو بی امنیتی درکشور کاهش نیافته ازسوی دیگر، برنامهء ملکی سازی جمع آوری سلاح، با کند یهای فراوان ومقطعی روبرو گردیده است . ازین گذشته آنچه تاکنون انجام شده، به هیچوجه نتوانسته است در تأمین امنیت و کاهش قوتهاي های مسلح درسراسر کشور سهم موثری را ایفا کند . آنگونه که منابع بین المللی تاکید میدارند، برنامهء خلع سلاح تمام تفنگداران را دربرنگرفته وقوماندانان درروستا های کشور، برای بقای قدرت خویش وبرای حفظ زمینه سوء استفاده از جمله قاچاق مواد مخدره ، قاچاق آثار باستانی، جنگلات وتصاحب دارایی های دولتی وشخصی بیشتر از هر وقت دیگر فعالتر به نظر میرسد. آنچه بیش از همه قابل تأمل واندیشه است اینست که ، نه تنها در ریشه کن کردن سیستم وشیوه های قوماندان سالاری وحاکمیت تفنگ کار موثری صورت نپذیرفته ، بلکه بصورت مستقیم وغیرمستقیم درتقویهء پایه های سیاسی وقدرت اقتصادی آنان موثریت روا داشته شده است . درحالیکه دراوضاع کنونی ودر طی سه سال این انتظار موجود بود که درعرصه های تأمین امنیت، بازسازی وقانونمداری، طرد فساد اداری ودولتی وسایر نابه سامانی ها کار های بزرگی انجام میشد اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده وخواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی ونیرومند وپاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت وادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار ورفاه اجتماعی درحال بدل شدن به یأس تلقي ميشود. در حقیقت بسیاری از فرماندهان و افراد مسلحی که به نیروهای خارجی به سرکردگی امریکا کمک کردند تا طالبان را سرنگون کند، حالا خود به تهدیدی برای تلاش های دولت کرزی در برقراری صلح تبدیل شده اند. یکی از ستون های طرح امریکا برای تثبیت اوضاع در افغانستان، تشکیل اردوي ملی است. به عقیده برخی از ناظران، تشکیل نیروهای مسلح امری ا ست تردید آمیز. تاکنون تنها چند هزار سرباز آموزش دیده اند و بخاطر فقدان منابع کافی، دولت توانائی بکارگیری آنان را پس از طی این دوره ندارد. در نتیجه بسیاری از آنها ازاردو فرارمينمايند. بعد از حوادث 11 سپتامبر، سقوط طالبان كشت خشخاش و توليد مواد مخدر شتاب فزاينده اى به خود گرفته و متأسفانه تحرك سريع باندهاى مافيايى، وضعيت نابسامان اقتصادى، بازگشت مهاجرين و مهمتر از همه فقدان حاكميت با ثبات و مقتدر در افغانستان، بر دامنه اين تهديد افزود ه است. در چنين حالتي تدوير انتخابات پارلماني بدون شک توأم با چالش های خواهد بود که برای مردمان کشور ما که آرزوی يک پارلمان کارا،تخصصي و واقعاً دموکراتيک را دارند،ضربه يي ديگری وارد و آرزو های شان به ياس مبدل خواهد گرديد.
September 4th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات